بچسب به من

‌ بچسب به من
مثل چای بعد از کار
مثل دیدار دانه ی انگور با لب
آن هم وسط تماشای فیلم های پر از بوسه
مثل خواب بعد از خواندن شعرهای مربوط
مثل نوازش نرم آفتابِ اول صبح
مثل صبحانه ی بعد از حمام
مثل پیراهنی که اولین بار می پوشی و آینه از ذوق می خندد
مثل نشستن پروانه روی دستگیره ی در و
کمی دیر شدن
مثل کفش هایی که سمت روز ِتازه ایستادند
مثل سلام پیرمردی که بوی نان تازه جوانش کرده
مثل لبخند معشوقه ی چشم به راه و هنوز زیبایش
مثل خودمانی شدن اسم تو با لب هایم
بچسب
بچسب به من
مرا به خودم بیاور
به لب هایت
به هر چه قشنگی در دنیاست

_رسول_ادهمی_
دیدگاه ها (۸)

تمام ترسم ...از اینه، که عاشق کسی بشم و ...توبرگردی...خیلیا...

خیلی زود عاشق هم شدیم . مثل بیشتر عشق ها ، تقریبا بی دلیل.یع...

پشت گردنم،کمی پایین تر از نقطه ای کهآخرین تار موی بلندم رویی...

دست خودم نیست!نمی توانم جلویش را بگیرمدر تاکسی باشدیا  جلسه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط