عشق لالایی بارون تو شباست

عشق لالایی بارون تو شباست

نم نم بارون پشت شیشه هاست

لحظه ی شبنم و برگ گل یاس

لحظه ی رهایی پرنده هاست

تو خود عشقی که همزاد منی

تو سکوت من و فریاد منی

تو خود عشقی که شوق موندنی

غم تلخ و گنگ شعرای منی

وقتی دنیا درد بی حرفی داره

تویی که فریاد دردای منی

تو خود عشقی که همزاد منی

تو سکوت من و فریاد منی

دستای تو خورشید و نشون می دن

چشمای بسته مو بیدار می کنن

صدای بال پرنده رو لبات

تو گوشام دوباره تکرار می کنن

زندگی وقتی که بیزاری باشه

روز و شبهاش همه تکراری باشه

شاید عشق برای بعضی عاشقا

لحظه ی بزرگ بیداری باشه

عشق لالایی بارون تو شباست

نم نم بارون پشت شیشه هاست

لحظه ی عزیز با تو بودنه

آخرین پناه موندن منه

تو خود عشقی که همزاد منی

تو سکوت من و فریاد منی
دیدگاه ها (۱)

دختراست دیگر

خخخخ

خسرو شکیبایی با اون صدای طلاییش می گفت:بعضی وقت ها یکی یه طو...

(^.^)

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

پارت ۱.

الماس من پارت ۱۳پشت سرش کسی وارد شد مردی با لباس تیره - رئيس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط