داستانشب

#داستان_شب

#داستان52

داستان جالب:عشق منطقی!

#عشق_منطقی

جوانی بود که عاشق دختری بود.

دختر خیلی زیبا و زرق و برق دار نبود، اما برای این جوان همه چیز بود.

جوان همیشه خواب دختر را می‌دید که باقی عمرش را با او سپری می‌کند.

دوستان جوان به او می‌گفتند:

«چرا اینقدر خواب او را می بینی وقتی نمی‌دانی او اصلاً عاشق تو هست یا نه؟

اول احساست را به او بگو و ببین او تو را دوست دارد یا نه.»

جوان فکر می‌کرد دختر او را دوست دارد.

دختر از اول می‌دانست که جوان عاشق اوست.

یک روز که جوان به او پیشنهاد ازدواج داد، او رد کرد.

دوستانش فکر کردند که او به هم خواهد ریخت و به مواد اعتیادآور روی خواهد آورد و زندگیش تباه خواهد شد.

اما با تعجب دیدند که او اصلاً افسرده و غمگین نیست.

وقتی از او پرسیدند که چطور است که او غمگین نیست، او جواب داد:

«چرا باید احساس بدی داشته باشم؟

من کسی را از دست دادم که هرگز عاشق من نبود و او کسی را از دست داده است که واقعاً عاشق او بود.»

به دست آوردن عشق واقعی سخت است.

عشق یعنی خود را فدای دیگری کردن بدون هیچگونه چشم‌داشتی، و اگر فردی این را رد می‌کند، اوست که مهم‌ترین چیز در زندگی را از دست داده است.

پس هرگز احساس افسردگی و دل‌شکستگی نداشته باشید.

منبع: داستانک


#تلگرام_خدا

https://t.me/jhmvd
دیدگاه ها (۱)

#داستان_شب#داستان53داستان طنز عاقبت زن نق نقو!#عاقبت_زن_نق_ن...

#داستان_شب#داستان54داستان آموزنده ی صد دلاری#صددلاریسخنران گ...

#داستان_شب#داستان50داستان صرف شام با زنی دیگر#صرف_شام_بازنی_...

دعای سلامتی امام زمان (عج)، در رنگ و ، طرح های مختلف ،اللهم ...

---پارت ۲: اولین گفتگوصبح زود بود و خیابان‌ها هنوز در خواب ب...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هفتـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

به خاطر این که باشگاه میرم دخترعزیزم برام گل گرفت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط