چانگین

#چانگین
#part۷
یکم پیشم که سیگار کشیدم ریه هام درد میکنن به اندازه کافی نمیتونم درست نفس بکشم الکلم که خوردم دل درد گرفتم ولی من به مامان بزرگ قول دادم این کارو نکنم قول دادم گریه نکنم قول دادم سیگارنکشم قول دادم الکل نخورم قول دادم یه نفر خوب تو زندگیم پیدا کنم و با اون یه زندگی شاد و شروع کنم ولی حالا چی الان خود مامان بزرگ مجبورم میکنه این کارارو بکنم
که چی قولم و میشکونم وقتی اون نیست دیگه چه قولی رو نگه داشتم
چانگبین : هی پسر‌ تموم شد
جونگین : ممنون میتونی من و ببری بالکن
چانگبین : اه باشه پاشو
پاشدم و از اویز سرمم گرفتم اروم اروم به سمت اسانسور رفتم دکمه رو زدم اونم سوار شد اسانسور رفت اخرین طبقه از اسانسور اومدم بیرون یکم پله بود اونم رفتم در و باز کردم که وارد بالکن شدم راه رفتم رفتم تا نزدیک دیواره های کوتاه بالکن شدم پایین و نگاه کردم چه خوب ارتفاعش کاملا مناسب پرت شدنه رفتم رو دیواره ها پایین و نگاه کردم بعد جلومو مردمی که یه ماسک خوشحالی زده بودن تو صورتشون خوش به حال این بچه کوچولو ها وقتی به بچگی خودم فکرمیکنم با بچه های کوچه بازی میکردم کلی دوست داشتم ولی الان چی هیچکس
هیچکس ندارم
چانگبین : هی کار احمقانه ای به سرت نزنه
جونگین : میشه سرم و در بیاری
چانگبین : باشه ... بیا برمیگردیم
جونگین : نه ... من برنمیگردم
چانگبین : منظورت چیه ؟
جونگین : دیگه منی وجود نخواهد داشت
چانگبین : چرت نگو بیا پایین
جونگین : هه چرت ؟
خودم از اونجا انداختم ولی ولی چرا نمیوفتم
دارم میرم بالا
جونگین : چرا ... چرا نزاشتی بمیرم *گریه*
چانگبین : فکرشم نکن
جونگین : مگه من باری رو دوشت نیستم باید میزاشتی میمردم
چانگبین : من نمیزارم جونت به خطر بیوفته
جونگین : من باید بمیرم من جایی تو این دنیا ندارم *سعی میکنه از بغل چانگبین بپره پایین*
چانگبین : گفتم که نه *داد*
جونگین : هق هق من هق باید هق هق بمی‌... *بوسش میکنه*
چانگبین : هیسس *محکم بغلش میکنه* دیگه این چیزا به سرت نزنه
جونگین : چطور انتظار داری به سرم نزنه ها *داد و گریه*
چانگبین : از این به بعد من کنارتم دیگه نمیزارم دیگه نه اجازه نداری همچین کارایی کنی
جونگین : چرا؟ ... چرا اینکارو میکنی ؟ تو حتی من و دوست نداری نه بلکه دوستم نداری ازم متنفرم هستی حتما دلت واسم میسوزه نه نمیخوام نمیخوام کسی دلش واسم بسوزه میفهمی
چانگبین : باشه باشه حق باتوعه کسی دلش واست نمیسوزه اگه من بگم دوست دارم چی
جونگین : دروغ نگو ... تو دوسم نداری
چانگبین : شاید ... شاید من عاشقتم دوست ندارم
جونگین : واقعا ؟ *بغض*
چانگبین : اره *بوسش میکنه*
جونگین : منم عاشقتم *خنده*
╭─────┈┈୭̥
╰┈END
دیدگاه ها (۱۶)

#عشق_پولی#part3اخه به این قیافه من میاد یه همچین جایی شاید ب...

#عشق_پولی#part4هان : مینهو ؟ جیان : اوهوم *دینگ دینگ* عا پیت...

#چانگین#part6چانگبین زود رفت سمت جونگین بغلش کرد در و با پاه...

#چانگین#part5^^ ۲ هفته بعد ^^ساعت ۶ عصر به وقت سئول ویو نویس...

سناریو درخواستی وقتی خیلی مریضی بدی داری تا یک ماه دیگه زنده...

زور و عشق پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط