رمان عشق پنهان پارت۳
همه داشتن میخندیدن.
دوباره بطری رو چرخوندیم و افتاد به سعید و الینا.
الینا باید جواب میداد.
الینا: من حقیقت رو انتخاب میکنم.
سعید:کمترین نمره ای که گرفتی تا الان چند بوده؟
الینا:امممم یه بار تو اولین امتحان ریاضی هفتم ۱۰ گرفته بودم.
بعد سعید تعجب کرد چون الینا به نظرش خیلی درسخون بود.
سعید:مگه کدوم مدرسه درس میخونی؟ میخوای تیزهوشان....که حرفشو برید و گفت: یادم رفته بود تو هفتمی!
الینا جواب داد:من تیزهوشان قبول شدم.
امیر رضا هم اضافه کرد که: به خاطر همون هم اسباب کشی کردیم.
سعید برگشت گفت:این دختر آیندش روشنه.
الینا هم لبخندی از غرور زد و دوباره رفتن سر بازی.
از بازی که خسته شده بودن الینا برای اینکه نشون بده چقد باهوشه رفت و پی دی اف کتاب مرشد که یه کتاب ریاضی سخته و اونم همشو حل کرده بود آورد برای اینکه ببینه بقیه هم میتونن حل کنن؟
بعد آورد و وحید نشست باهاش حل کنه ولی هیچکدومشو نفهمید و الینا براش توضیح داد.
الینا سعید رو صدا زد تا بیاد سوال رو حل کنه.
دوباره بطری رو چرخوندیم و افتاد به سعید و الینا.
الینا باید جواب میداد.
الینا: من حقیقت رو انتخاب میکنم.
سعید:کمترین نمره ای که گرفتی تا الان چند بوده؟
الینا:امممم یه بار تو اولین امتحان ریاضی هفتم ۱۰ گرفته بودم.
بعد سعید تعجب کرد چون الینا به نظرش خیلی درسخون بود.
سعید:مگه کدوم مدرسه درس میخونی؟ میخوای تیزهوشان....که حرفشو برید و گفت: یادم رفته بود تو هفتمی!
الینا جواب داد:من تیزهوشان قبول شدم.
امیر رضا هم اضافه کرد که: به خاطر همون هم اسباب کشی کردیم.
سعید برگشت گفت:این دختر آیندش روشنه.
الینا هم لبخندی از غرور زد و دوباره رفتن سر بازی.
از بازی که خسته شده بودن الینا برای اینکه نشون بده چقد باهوشه رفت و پی دی اف کتاب مرشد که یه کتاب ریاضی سخته و اونم همشو حل کرده بود آورد برای اینکه ببینه بقیه هم میتونن حل کنن؟
بعد آورد و وحید نشست باهاش حل کنه ولی هیچکدومشو نفهمید و الینا براش توضیح داد.
الینا سعید رو صدا زد تا بیاد سوال رو حل کنه.
- ۸۳۴
- ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط