تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد

تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد
رها کن ای دل غافل، خدای بت پرستت را
نه هراس از آتش دوزخ، نه اخراج از بهشت
آخرش هم آدمی را هیچ چیز آدم نکرد
زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین
تو چشم از خواب بگشایی ببینی شاه شاهانی
(مولانا)
دیدگاه ها (۲)

اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بودمیان این دل و آن یار می فرو...

از می پرسی که دردت چیست؟ بنشین گوش کن!درد من، این درد بی درم...

عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تر...

تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد رها کن ای دل غافل خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط