دست بردم به قلم از کرم اش بنویسم

دست بردم به قلم از کرم اش بنویسم
از صفای دم صبح حرم اش بنویسم
از وجود همه زیر علم اش بنویسم
تو بگو باز که از بیش و کم اش بنویسم
او خدا نیست ولی شک به دلم افتاده
وسوسه آمده در آب و گلم افتاده..
دیدگاه ها (۱)

دُر ولایتی که نهفتم از او به دلتابنده گوهری ست، که ارزان نمی...

یاد مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها بخیر. . .

نوای فرج

یا رب. . .

Revenge or love ? Part 5 بعد از اون حرفش یکی با عجله چراعای...

معرفت الهی راه شک را می‌بندد / جهان ظلم را برنمی‌تابد و سنت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط