هوا سرد و تاریک

‍ هوا سرد و تاریک
ابرها سرگردان
و فصل خیس بارش است

تو می روی
و قطار سوت زنان
فریاد می کشد
سکوت تنهایی را

و من ، دلگیر
کنار پنجره ای که
اشک می ریزد
نم چشمانم را ،
روی شیشه ی بخار گرفته
خط خطی می کنم
نامت را ...

قطار دور می شود
و دود می کند
همه ی خاطرات را ..‌.
دیدگاه ها (۲۵)

رفتم که نبینی پریشان شدنم را ، غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم ...

آدم هایِ بی معرفتی هستیم !زود برایِ هم تکراری می شویمزود از ...

چراغِ پُر نور ضروری نیست ...برای زندگی در غرابت و شگفتی ،شمع...

اینجـــا... سـرزمیـنِ نامردمی هاست نازنیـن به سلـامِ گـرمِ ه...

.قامت ساقه ی نحیف رویاهایمزخمیِ خزانِ تهی از عشقی ست که رفت ...

چپتر ۱۴ _ تولد سایه، مرگ نورداخل محفظه شیشه ای.نفس های بریده...

پرسیده بودم چه بویی پرتتان می‌کند به روزهای بچگی؟ جواب داده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط