مانند غریقی که پر از وحشت آب است

مانند غریقی کـه پر از وحشت آب است ،
می گردم و دستم پی یک تکه طناب است

دلتنگی و تنـهایی و اندوه و صـبوری
این عاقبت تیره ی یک عاشق ناب است

#محسن_نظری
دیدگاه ها (۳)

از غربت تُنگ وُ شب وُ تنهایی و وحشتبا ماهی افتاده به دریا چه...

من ماندم و او بی خداحافظ سفر کردابری بدون بارش از صحرا گذر ک...

دیری‌ست که آتش از تنم می‌ریزدصد حنجره خون از سخنم می‌ریزدبا ...

چون دیدن رخسارِ لطیفِ تو محال استاز دیده برآید به چه امید نگ...

‍ هرکه ما دلدادگان را سرزنش ها می کندروز وشب این قصه را تکرا...

حضرت آریستوفانس ، از خردمندان یونان باستان یک نظریه ی کمی غی...

فیک جدید اسم فیک : عشق شیرین کودکی من My sweet childhood lov...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط