دلم نمیخواست از خواب بیدار شماونم خواب دم صبدیشبم اون

☘️دلم نمیخواست از خواب بیدار شم،اونم خواب دم صب!دیشبم اون آخرا بود که بعد از کلی چرت و پرت گفتن،بیخیال بند و بساط قلیونو و چیز میزایی که خورده بودیم شدیم بعدم هر کدوم یه طرف غش کردیم،حالام اول صبی این خروس بی محل، که چند روز پیش توو شرکت،تز داده بود جمعه بریم کوهنوردی،با یه بطری آب که ظاهرا از رودخونه پر کرده بود،می پاشید رو سر و صورت ما که مثلا بیدارمون کنه تا ظهر نشده یه کله تا نوک کوه بریم و برگردیم.
بدنم خشک شده بود و دهنم یه مزه ی تلخی میداد ولی هر جوری بود پاشیدم و شاشیدم وسط چند تا بوته موته(نکنه توقع داشتی تو رودخونه بشاشم؟!😒یا با مثانه ی پر از کوه بالا برم؟!😒اونجوری اگه تو خودم میشاشیدم بهتر بود؟!😱بازم شانس اوردیم شماره یک داشتم اگه شماره دو بود که باید یه سنگم میزاشتم روش تا بقیه بدونن من تو این نقطه ر.....دم😂)
خلاصه که کوله هامونو بستیم و قمقمه هاشونو از چشمه پر کردند(لابد فک‌کردی اشتباه تایپی دارم ،نخیر عزیزم،من از قبل واسه خودم آب معدنی اورده بودم نه که معدم حساسه😏بلاخره تو دل طبیعتیم،یهو دیدی وقتی حواسمون نبوده یه سگی ،جک جونوری چیزی ،تازه با احتمال اینکه تو آب نشاشیده باشه ،پوزشو ک قطعا به آب زده🤢مطمئنا بنده هرگز چنین آبی رو نمیخورم 🤐شانس که ندارم یا هزار جور درد و مرض میگیرم یا سرطان،ول کن بابا ،جهنم و ضرر از هشت و پونصدی که واسه یه بطری آب دادم😝)
بلاخره زدیم به کوه و صخره صخره بالا رفتیم.رفته رفته بدنم از خشکی دراومد و کلا داشتم چروک میشدم از بس عرق ریخته بودم،گشنمم شده بود!نمیدونم این چه پیشنهاد سر خوشانه ای بود که خروس بی محل داده بود! آخه خدا رو خوش میاد یه عده رو با شکم خالی تا نوک کوه ببری به امید اینکه اون بالا یه املت، تازشم بدون فانتا، بهشون بدی؟!😕😩اخه تف تو کله ی پوکت،حقته اون بالا که رسیدی صاعقه بزنه کلا از رو زمین محوت کنه😏😁)
به بچه ها گفتم من تیر خوردم شماها برید😁بعدم نشستم با ولع تموم کنسرو لوبیایی که از کمپ کِش رفته بودمو نوش جون کردم،بعدم قارت و قورت کنون،راهه اومده رو برگشتم.
(چیه؟!فک کردی یه پند و اندرزی ،یه نصیحتی چیزی این متن داره؟!
نه عزیزم،البته داره ها،اینکه وقتی نمیتونی کوه بری بگو نمیام و خودتو راحت کن😁)☘️

https://wisgoon.com/parvaneh_akbari

❤️پ.ن:متن با توجه به اسلاید سوم از دوست عزیزم، پروانه جان، نظراتتون رو درمورد متن ایشون کامنت کنید...انجمن نویسندگان پرواز ❤️

#انجمن_نویسندگان_پرواز
#پروانه_اکبری
دیدگاه ها (۸)

☘️کلاس چهارم بودم؛عید اومدیم روستا، آخه طبیعت روستا اون ساله...

☘️مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خود محورند ، ولی آنان را بب...

☘️در این دنیا همه چیز دست خود آدم است؛حتی عشق، حتی جنون، حتی...

☘️تا به‌حال  دلباخته های خدارو دیدین؟!دیدین چـــــــقــدر پر...

در ادامه یه حرفی دارم با این دوستان رسانه " خط انرژی "اما قب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط