نیم ساعت پیش

نیم ساعت پیش
خدا را دیدم !

قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان
در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که
من ایستاده بودم آمد

آواز که خواند تازه فهمیدم

پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !

#حسین_پناهی
دیدگاه ها (۶)

#مُبآرَک

گذاشتــم به دارم بکشنــد بــی گنــاه بـــودم اما ، حوصلـــه ...

اَز زندگـی اَم بُریده‍ اَم دِلداری اَم می دهندو نمی دانندهَر...

و روزی که آدمهـا یکبـار برای همیـشه از چشمانت می افتنـد .. م...

فیک ازدواج اجباری پارت ۷اسلاید دو میا و اسلاید سه ات۴ ساعت ب...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط