شکلات تخته ای

شکلات تخته ای
پارت ۱۷

با حس صدای وحشتناکی چشام و باز کردم که نگاهم به در باز اتاق خورد و درست در کنار در یک موجود عجیبی قرار گرفته بود
خب جونم براتون بگه که این موجود نامی داشت و اون تهیونگ بود
از فکر بیرون اومدم و دهنم و باز کردم

ا.ت : ای بی تربیت تو خجالت نمیکشی؟بدون در زدن وارد اتاق یه خانم زیبا متشخص مهربون و خوش قلب میشی؟

دهنش و کج کرد و جواب داد

تهیونگ: والا اینایی که گفتی رو من تا حالا ندیدم تو بیشتر شبیه نامادری سیندرلایی تا دختری که تعریف کردی

چشمام و ریز کردم و پارچ آب کنار تخت و برداشتم و همونطوری ریختم روش
البته به خاطر اینکه نشسته بودم زیاد خیس نشد و فقط شلوارش خیس شد

ا.ت: اخیی شاشیدی تو شلوارت؟

در صدم ثانیه قرمز شد

ا.ت: قرمز رنگ قشنگیه بهت میاد گوجه فرنگی ولی بهتره الان بری بیرون تا خونه رو خرابه نکردم

از اتاق بیرون رفت و در و محکم بست
یه دفعه یاد خوابم افتادم
استغفرالله این دیگه چه خوابی بودد
توبه توبهه
لبم و گاز گرفتم و از رو تخت بلند شدم
دستام و به هم مالیدم و رفتم حموم
بعد یه دوش آب گرم یه پیراهن پوشیدم که بالاتنه تنگ داشت و بعد کلوش میشد و از اول تا آخرش یه زیپ نقره ای داشت
در کا خیلی شیک بود
موهام و خشک کردم و اتو کشیدم که کامل شلاقی شد بعد یه رژ صورتی کمرنگ و خط چشم باریک کشیدم و بعد گزاشتن مژه
گوشیم و از رو تخت برداشتم و گزاشتم تو کیف دستی مشکیم
خب چه دافی شدم
از اتاق خارج شدم و رفتم پایین

تهیونگ: کجا با این عجله صبحونه نخوردی

ا.ت: به تو ربطی نداره با دوستام میخورم

بریم برا ۹۰۰ تایی
دیدگاه ها (۰)

ما همینقدر بهم نزدیکیم

هرچند شما اینکار و نمیکنین🥲

دلو بلوتوث کن نروو

کراش زدم رو اهنگ

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

هرزه ی حکومتی پارت ۴ که جیمین و جیهوپ...دستاشون و گذاشتن روی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط