فصل ها به چه درد می خورند

فصل ها به چه درد می خورند ،
وقتی نیامدن تو را را جار میزنند .

گفته بودی قرارمان باشد برایِ بهآر امسال ،
گفته بودی میآیی و
با هم به تماشای رقصیدنِ شکوفه ها می نشینیم.

چه با احساس نیامدی ، نیامدَت هم دِل انگیز است.
این بهآر فقط تو را کم دارد .
بیآ ...

#شایلی_آخوندی
#deep_feeling
دیدگاه ها (۱)

من "ها" می‌کنمپنجره‌ی تو را بخار می‌گیردتو روی بخار لب‌خند م...

به ساعت بارانبه گیسو به خیابانبه نرفتنبه لب هابه بوسیدنبه دس...

من...قایقِ شکسته‌ای برگشته از دریاتو، بندری مه‌آلود و سرد!#d...

ما فقط به‌هم فکر می‌کنیم:تو، پشتِ میزِ کافه‌ای در پاریسمن، پ...

عشق اونی نیست که فقط قربون صدقه بریم و فدات شم، قربونت برم، ...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

### فصل دوم | پارت پنجم نویسنده: Ghazal عکس روی میز بود و ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط