بغلم کن به تو احساس عجیبی دارم

بغلم کن به تو احساس عجیبی دارم
به دو لبهای تو وسواس غریبی دارم

بوسه بر دامنه ی سینه ی تو شیرین است
من به آغوش تو ماوای قریبی دارم

بغلم کن بخدا مست و خمارم امشب
چه کنم میل به بالین حبیبی دارم

تو همان میوه ی ممنوعه ی من هستی که
من عاشق هوس چیدن سیبی دارم

زده آتش به دلم شهوت بوسیدن تو
بی تو یک حالت ابهام مهیبی دارم

ای پرستار دل تنگ ، کجایی امشب
که در این بی نفسی میل طبیبی دارم

ای که مانوس حریر تن تب دار توام
وحشت از طلعت عصیان رقیبی دارم

ای تو شیرین من از عشق تو شاعر شده ام
که من از بهر تو احساس ادیبی دارم
دیدگاه ها (۲)

بی تو از گردش تقدیر ، بدم می آید زینهمه آه نفس گیر ، بدم می ...

غنچه اینجاست ولی عطر نفس های تو نهمژه برپاست ولی چشم تماشای ...

دارم هِی نیامَدنت را خواب می‌کنم وُآمدنت راخواب می‌بینمداشتن...

مدتی شد که در آزارم و می‌دانی توبه کمند تو گرفتارم و می‌دانی...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳0

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط