بهرام
بهرام:
خدایا…
اصلاً چرا به ما سر نمیزنی؟
چرا یه بار نمیای ببینی
دردمون چیه؟
ببینی شبهامون چطور صبح میشه،
صبحهامون چطور با ترسِ نون و فردا شروع میشه.
ما رو ول کردی
با زخمهامون،
با بدنهای خسته،
با دلهایی که دیگه حتی
بلد نیستن شکایت کنن.
اگه نمیای نجات بدی،
لااقل بیا ببین.
بیا بفهم
این پایین
آدمها چطور
آهسته، بیصدا
دارن تموم میشن.
خدایا…
اصلاً چرا به ما سر نمیزنی؟
چرا یه بار نمیای ببینی
دردمون چیه؟
ببینی شبهامون چطور صبح میشه،
صبحهامون چطور با ترسِ نون و فردا شروع میشه.
ما رو ول کردی
با زخمهامون،
با بدنهای خسته،
با دلهایی که دیگه حتی
بلد نیستن شکایت کنن.
اگه نمیای نجات بدی،
لااقل بیا ببین.
بیا بفهم
این پایین
آدمها چطور
آهسته، بیصدا
دارن تموم میشن.
- ۵۱۸
- ۲۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط