پارت ششم

پارت ششم
ته ویو:
از وقتی کوک رفته سه سال گذشته قرار امروز بیاد پس رفتم جایی که اون میخواست بره
کوک ویو:
وقتی رسیدم با قربان روبرو شدم که انگار منتظره یکی بود وقتی منو دید پرید بغل من
یعنی منتظره من بود
_سلام
+سلام
_جونگ کوک چرا رفتی (بغض)
+خب.......خب...... بابام مجبورم کرد(بالکنت)
بعدش کوک و ته رفتن قصر ته و کلی چیز میزا رو ته به کوک گفت و کوک فقط سکوت کرد
.................
از چنده اسفند نرفتی مدرسه 🙃
من از امروز😕
دیدگاه ها (۱۱)

پارت هفت پرش زمانی به ۱ ماه بعد:کوک ویو:توی قصر نشسته بودم ی...

پارت جدید رو گذاشتم نظر بدین

پارت پنج ته ویو: شنیدم که کوک رفته بیرون رفتم دنبالش همین جو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط