تا کی به تمنای تو معشوق بسوزم

...
تا کی به تمنای تو معشوق بسوزم
زانو به‌ بغل گیرم و در شوق بسوزم

من‌تشنه وصلم و تو در خاطره‌هایی
کی خاطره‌سازم بشوی چهره نمایی

نرگس‌به‌صفای گل‌رخصار تو گل داد
آشفته دل‌ماست که برهجر تو افتاد

ای قنچه‌ی باغ علوی‌در شب هجران
می‌میرم‌از این درد بیا صاحب جنان

هر چند گنه‌ کارم و بر غرب سزوار
امید به‌توبستم همه‌ای‌صاحب اسرار

عمرم‌‌ همه‌سر شد به‌ دعا بلکه بیایی
دریاب مرا خسته شدم گو‌که کجایی

اشک‌است‌مرا جمعه‌هرهفته به‌غیبت
ای یار نظر کن به منی باز به رحمت

ای صاحب آدینه و من صاحب دردم
دانی که به دیدار رخت راهب دردم

تو گمشده ، یعقوب به درد تو گرفتار
کو عطر تنت، باز کنم چشم به دیدار
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۸)

...دلم غمگین از هجر تو‌ و تو خوب می‌دانیتودردم رادورن چهره‌ا...

...تو پر از خاطره‌ای گرم و تو‌ رویای منیدر شبم شاعره‌ی مست و...

...ای که نیستی از تمام تو خاطری است مراپاییزبگذرد و‌زمستان‌،...

...من از این توطئه‌ی عشق گریزانم و تو غم دنیا به دلم مان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط