پارت هشتم سناریو

پارت هشتم سناریو
--------------------------
در حالی که کوکی توی حالتی بود که می‌خواست ات رو ببوسه تل این که یکی محکم زد به در
- هی بیا بیرون سه ساعته داری چی کار میکنی
+ کوک اصبی شده بود و درو باز کرد چیه چیمیخوای
_ بیا برون داری اون تو چی کار میکنی
.وقتی اینو گفت دامن ات رو دیدی که از لای پای کوک معلوم بود ( ات پشت کوک قایم شده بود ) چیزه مهم نیست
_ کوک برو اونور ( کوک رو هول داد اونور )
ات سرش پایین بود و خجالت کشیده بود
+ هی به کسی نگو من واقعا کاری باهاش نکردم و بهش،صدمه نزدم
_ ات ... بهت صدمه نزد ؟
ات: چی نه کاری باهام نکرد ( سر ات پایین بود)
اون پسره دستشو گرفت زیر چونه ی ات و سرشو بالا آورد و ات گفت: ت..ت..تهیونگ
_ بیاین بیرو ن زنگ غذاست
ات خیلی تعجب کرد که تهیونگ رو دیده ( ادامه ی داستان میفهمی چرا)
وقتی ات به جونگ کوک نگاه کرد دید که کوک اصبی شده و داره به صورت ترسناکی ات رو نگاه میکنه
ات: کوک چیشده کاری باهام نکرد که
کوک: تو مال منی و اون حق نداره بهت دست بزنه( غیرتی سگییی)
کوک از دستشویی اومد بیرون و ات هم دنبالش رفت و همشون به سالن غذا خوری رسیدن
تهیونگ برای ات و کوک جا گرفته بود و تهیونگ غذا گرفته بود و تا ات میخواست پیش تهیونگ بشینه تهیونگ سریع از سر جاش پا شد و از اونجا رفت
ات ناراحت شد با این که کوک کارب باهاش نکرده بود و ات به تهیونگ راسته شو گفته بود

مایل به پارت بعدی ؟
اگه استقبال شه ساعت ۸ پارت بعدی شو میزارم
دیدگاه ها (۰)

پارت نهم سناریو----------------------زنگ خونه خورده بود و بچ...

بچه ها من فردا۴ تا امتحان دارم نمیتونم واستون سناریو بزارم ...

تانوس

عشق ممنوع

دوست پسر دمدمی مزاج

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط