کجایندمردانبیادعا

🌹#کجایندمردان‌بی‌ادعا 🌹
من از قم اعزام می‌شدم، او از مشهد مقدس، فقط دو، سه بار قسمت شد که در خط مقدم و پشت خط ببینمش.
یک بارش تو یکی از پادگانها بود. سر ظهر، نماز را خواندیم، از مسجد آمدم بیرون. راه افتادم طرف آسایشگاه، بین راه چشمم افتاد به یک تویوتا، داشتند غذا می‌دادند. چند تا بسیجی هم توی صف ایستاده بودند. ما بین آنها یکدفعه چشمم افتاد به او! یک لحظه خیال کردم اشتباه دیدم. دقیق تر نگاه کردم. با خودم گفتم: شاید من اشتباه شنیدم که فرمانده گردان شده!

رفتم جلو. احوالش را که پرسیدم، گفتم: شما چرا وایستادی تو صف غذا، آقای برونسی؟!
مگه فرمانده گردان....
بقیه حرفم را نتونستم بگم. خنده از لبهایش رفت. گفت: مگه فرمانده گردان با بسیجی های دیگه هم فرق می کنه که باید غذا بدون صف بگیره؟

یاد حدیثی افتادم؛ مَنْ تواضَعَ لِلّٰهِ رَفَعَه الله. پیش خود گفتم: بیخود نیست آقای برونسی این قدر توی جبهه‌ها پرآوازه شده.

بعدا فهمیدم بسیجی‌ها خیلی مانع این کارش شده بودند، ولی از پس او برنیامده بودند.
#شهید_برونسی

♡ شادی روح امام و شهدا صلوات ♡
دیدگاه ها (۱)

معلم به شاگردانش گفت:هر کس از من نمره ۲۰ می خواد باید برای م...

[ #تلنگر]امام زین‌العابدین(ع) میفرماید:مَن اَشفَقَ مِنَ النّ...

-اون‌معتاده‌که‌امسال‌وسط‌هیئت‌سینه میزدرویادته؟+حسین!حَلوابه...

شهید‌حسین‌علی‌اکبری؛ بوی‌عطـر‌عجیبی‌داشـت‌نام‌عطر‌رو‌کهمیپرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط