Thirst for loveعطش عشق

Thirst for love(عطش عشق)

دوپارتی جیمین
پارت اول

هوا بشدت سرد بود البته طبیعیم بود حالا دیگر زمستون شده بود کل سطح زمین پوشیده از برف بود

دخترکی بسیار زیبا درمیان برف های تازه باریده شده از اسمان ابری قدم زنان به سمت درخت کریسمس درحال حرکت بود که هر ساله این موقع ها درختی وسط میدان بزرگ شهر میذاشتن و جمعیتی از مردم در کنار یکدیگر سال نو جشن میگرفتن

دخترک با دیدن مردمان شاد و خندان لبخندی از روی ناراحتی بر ل*بانش نشست اروم با خودش زمزمه میکرد چرا ..... به چه علت .... مگر چیکار کرده بود .... چرا تنهاش گذاشته بود.......

همانطور که غرق در فکر کردن بود با دیدن کاپل هایی (زوج ) اون طرف درخت بغضی که سالها سعی در مخفی کردنش داشت شکست دیگر نتوانست جلوی اشک هایش را بگیرد مانند مروارید بر روی گونه های سرخ شده از سرما می ریخت

با پشت دستهایش مروارید اشک هاش پاک کرد و از ته قلبش دعایی کرد که هرچه سریعتر این دلتنگی خاتمه پیدا کند ، دلتنگ معشو*قه اش بود ، دلتنگ یار همیشگی اش اما حالا دیگر نبود ، یک سال تمام بود که خبری ازش نداشت

با حس دلتنگی زیاد و صدای بغض الودش ل*ب زد و شروع به شمردن کرد 2,3,4,5,6,7,8,9,10,...........1............

با شنیدن صدای اشنایی قلبش برای لحظه ای ایستاد ، صدایی که یکسال از شنیدنش محروم بود اما اهمیتی نداد با خودش فکر کرد شاید خیالاتی شده تا اینکه با حس دستی بر روی دستان سرد و خشک شده اش به عقب برگشت و نگاهش به صاحب دست داد خیالاتی نشده بود ، اون برگشته بود عش*قش ، تمام وجودش ، دلیل نفس هاش .....

پسر نگاهی به دختر روبه روییش کرد ، چقدر عوض شده بود ، چقدر لاغرتر شده بود پشیمون بود از اینکه تنهاش گذاشته بود ، نگاهش پراز پشیمونی بود پر از حسرت ، حسرت روزایی که نتونسته بود پیشش باش در غم هاش در شادی هاش شریک باش

حالا دیگر همه چی تموم شده بود مشکلات که با خانواده اش داشت حل کرده بود دیگر دغدغه ای در زندگی اش نداشت با خیال راحت می توانست زندگی پراز شادی و خوشحالی با دختر مورد علاقش داشته باش البته اگر بخشیده بشه پس شروع به حرف زدن کرد





ادامه دارد.........