حسین جان من

حسین جان من!
قربان زلف های خون چکانت شوم
باز پای جنونم را لنگ لنگان به محرمت رساندم که دور قامت بالا بلندت چرخ لیلایی زند...

گیسو به نی پریشان!
تو برایم همیشگی هستی، نه فقط تا غروب عاشورا...
دیدگاه ها (۹)

محرم اومد و مشکی رو تن کردخودش رو شکل هفتاد و دو تن کردبا بغ...

ساعت ۷ صبح یک روز جمعه بود که تصمیم گرفتم شوهر داشته باشم. د...

شب با تمومِ قدرتش جنگیدامّا هنوز آینده روشن بودمردا رو کُشتن...

تو را آورده ام این جا که مهمان خودم باشیشب آخر روی زلف پریشا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط