عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک

قسمت چهل و شش



نفس های ثانیه ای ایوب جزئی،از زندگیمان شده بود.....
تا ان وقت از شیمیایی شدن فقط این را میدانستم ک روی پوست تاول های ریز و درشت میزند....



دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود....با اینکه.دارو ها را میخورد ولی خارش،تاول ها بیشتر شده بود....
صورتش زخم میشد و از زخم ها خون می امد....


ریشش را با تیغ زد تا زخم ها عفونت نکند...
وقتی از سلمانی ب خانه برگشته بود خیلی گرفته بود
گفت"مردم چه ظاهر بین شده اند ......میگویند تو که خودت جانبازی ،،تو دیگر چرا؟؟

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

عاشقانه های پاکقسمت چهل و هفتبستری شدن ایوب انقدر زیاد بود ...

عاشقاه های پاکقسمت چهل و هشتدوست نداشت کسی جز من کنارش باشدم...

عاشقانه های پاکخدا روزی رسان توست دیروز امروز وهمیشه اوتورا ...

عاشقانه های پاکبنویس که چه نامه دادم نرسیدبنویس که یک نفر به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط