هیچ حواسم نبود

هیچ حواسم نبود...

دواستکان ریختم!
دیدگاه ها (۱)

رفته ای و مرور می کنم نبودت راقشنگ و ساده تر از این دگر عذاب...

‏من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم رویامتحان کن به دو صد زخم...

دل چو خون گردید بی حاصل بوَد تدبیرهاکاش پیش از خون شدن ، دل ...

‏گاه گویم که : بنالـــم ز پـــریشانـی حالـم بازگویم که :عــَ...

حالا این که خوبه من که اصلا حواسم نبود توی شربت به جای شکر ی...

♡✧هیچ حواسم نبود دو فنجان چای ریختمدر خانه ای که من بودم و ...

خودم ریختم پشمام موند😬

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط