نفرت در برابر عشقی که بهت دارم

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}
پارت 78

ا،ت : کسی که بايد تعقیبش کنید اینه
ا،ت لب‌تاپ رو به سمته جونگکوک چرخوند
جونگکوک : این کیه ؟
ا،ت : معمار اون شرکت که قراره بود اخراج بشه ولی به دلیل پروژه که اخیرن ارائه داد به یکی از بهترین معمار های اون شرکت تبدیل شده
جونگکوک : تو مطمئنی میدونی که اگه اشتباه کنی ممکن توی درد سر بیوفتیم‌
ا،ت دستش رو دست جونگکوک گذاشت و توی چشماش خیره شد
ا،ت : مطمئنم برای اولین بار بهم اعتماد کن
همینطور توی چشماش هم خیره بودن که با صدای یونگجه نگاهشون از هم گرفتن
یونگجه : مام اینجاییم توی دنیا خودتو غرق نشین
جونگکوک : فضولیش به تو نیومده کاری که ا،ت گفت رو انجام بده
یونگجه لبخندی زد و لب‌تاپ رو جم کرد و روبه جونگکوک کرد
یونگجه : شرمنده من هکرم نه دستیار تو پس به یه جون بگو
جونگکوک با لحن جدی و گفت
جونگکوک : کاری که گفتم رو انجام بده
یونگجه : باشه داداش چرا جدیش میگیری من رفتم
یونگجه روبه ا،ت کرد
یونگجه : از آشنایی باهات خوشحال شدم خانم‌ باهوش
ا،ت : منم همینطور آقای شوخ طبع
یونگجه لبخندی زد و از اتاق خارج شد ا،ت نگاهش رو داد به جونگکوک
که با عصبانیت نگاهش میکرد
ا،ت : چیزی میخواهی بگی
جونگکوک به مبل تکیه داد و پوزخندی روی لبش نقش بسته
جونگکوک : پس بد اخلاقی‌ات فقد برای ماست
ا،ت : من بت هرکی اونجوری که لايق شه رفتار میکنم هرکی ندونه فکر میکنه که تو خیلی خوش اخلاقی
از روی مبل بلند شد و به سمته در رفت اما با حرف جونگکوک به سمتش برگشت
جونگکوک : یعنی میخواهی بگی من بد اخلاقم
ا،ت : ما که خوش‌اخلاقی ازت ندیدیم
جونگکوک به سمتش رفت و جلو اش ایستاد
و دستش رو برد سمته موهاش و گیره که باهاش موهاش رو بسته بود باز کرد که باعث شد موهاش روی شونه هایش بریزه و لباش رو به گوشش نزدیک کرد
جونگکوک : دیگه هیچ‌ وقت موهاتو جم نکن میدونی که خوشم‌ نمیاد کسی بهت نگاه کنه
بعد از این حرفش به چهره اش که تعجب کرده بود نگاه کرد
و از کنارش و روی صندلی اش نشست ا،ت بدون اینکه نگاهی بهش بندازه از اتاق خارج شد و به اتاق خودش برگشت
و روی صندلی اش نشست خیلی خوشحال بود که جونگکوک اش به حالت سابق برگشت بود
با لبخندی که روی لبش نقش بسته بود مشغول کارش شد.......ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 79جونگکوک بعد از تموم...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 80خدمتکار : خانم شام ...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 77جونگکوک : فکر کردم ...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 76سوزونهوا : فکر کنم ...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁷اروم تو راه رو عمارت راه میرفتم... تمام ف...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

چندشاتی جونگکوک(پارت۵)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط