فصل اول فیک meshkolia

فصل اولِ فیک meshkolia ⬛
قسمت اول :
😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻 😻
جیانا :
هوففف سه ساعته تو این حیاط صاب مرده وایسادم تا این هنگیبیاد دختره ی دیوانه چیشششش 😀 از پشت یکی چسامو گرفت دادا زدم :
_هنگ کنگ مگه به دستم نرسی پِدَسگ 😂
دستسو برداشت و دوید نفهمیدم تا کجا رفت فقط میخواستم بگیرمش از خیابون رد شد منم رد میشدم نفهمیدم یه لیموزین زد بهم صدای داد هنگ کنگ اومد:
_ جججججججییییییییااااااااااااننننننننااااااااااا !!!!؟؟؟؟
هنگ کنگ :
دیویدم سمتش داستم گریه میکردم یه چند تا پسر با ماسکای سفید و مشکی اومد از ماشین بیرون بعد یکیشون آمدبالا سرش و گفت :
_مگع کوره جلوشو نمیبینه !
_زدی بهش بعد گوه مفتم میخوری آشغالِ حرومزاده 😠
_ گم شو 🙄
بعد زیره سرِشو گرفتم دستشو تا آمدم بلند کنم دادا زد :
_ آخخخخ
نمیتونستم بلندش کنم اون پسرایه آشغالم نمیومدن کمکم بکیشون امد کمک زیره بغلشو گرفت و گفت :
_ خانوم سواره ماشین شین 🙃 ☺
_ ممنون !
بعد به اونا گفت :
_ سوار نمیشین .؟
..... ادامه دارد ... 💞
بچع ها حالم بده حوصله هم ندارم بعداً پارتو میزارم 🤗
دیدگاه ها (۲۴)

پارت هفده سهون : تا اونجایی که تونستم دویدم داشتم میدویم افت...

پارت ۵ چانیول : تو مرکز خرید هر پسری که جونی رو میدید چشمک م...

بوج بوج 😘 😘 😗 😗 😙 😙 😚 😚

چان داره بچمو عیذت میتونه 😢 😔

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط