کاش تنها لحظه ای جویای حالم میشدی

کاش تنها لحظه ای جویای حالم میشدی
طالب این قهوه درچشمان کالم میشدی
فال فنجان مراباچشم دل میخواندی و
مست از بوی خوش گیرای شالم میشدی
من مچاله میشوم تاصبح درخواب خودم
لااقل رویای خوبی درمحالم میشدی
عکسهایت درفضای سینه ام بی حرکتند
حرکتی کن تانمیرم،کاش بالم میشدی
بال تاپرواز میکردم من از شهرغریب
تنگ خود رامی شکستم وصف حالم میشدی
آسمان قلب من ابریست درهر روز وشب
آفتاب بی غروبی درخیالم میشدی
تکیه میخواهم دهم برشانه ی مردانه ات
تکیه گاه محکمی روز وصالم میشدی
#زیبا_غفاری
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۲)

و نگاهت به خیالم نمک خالص داشت!قهوه نوشیدم ازین چشم و نمک گی...

مردها را باید در چهارخانه ی پیراهنشان جستجو کرد...در آستینها...

جمعه که می‌شوددلتنگی میهمان نخوانده‌ای می‌شودکه عصرها دستش ر...

‌زنها یا عاشقی نمی کنندیا اگر مرد ایده آلشان پیدا شدحرف دوست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط