همش انگشتمو میزدم به سینش که یچی یادم افتاد این گردن

همش انگشتمو میزدم به سینش.. که یچی یادم افتاد... این گردنبنده... اینو جیمین داده.. دستموبردم سمت گردنم و ا گردنم کشیدمش.. قفلش گردنمو زخم کرد و خون میومد ول اهمیت ندادم و انداختم سمتش.

_اینم کادو روز تولدت. من نه تورو میشناسم و نه هف جد و ابادتو.
خدافز..


راهمو کشیدم و رفتم!
مدیر گف کلاسم کجاس؟ A3؟

اره اره.. رفتم و دنبالش گشتم.. بلاخره پیداش کردم..
رفتم درو باز کردم که با معلم رو به رو شدم..

_سلام

معلم: هان لیا هستی نه؟

_بله

معلم: ا جیمین شنیدم حالت بد شد.. الان خوبی؟

_بل خوبم

معلم: خدارو شکر

_ام.. کجا بشینم؟

معلم: هر جا دوس داشتی..

_بله چشم..
دیدگاه ها (۰)

روی تخته یه چیزایی نوشته شده بود.. عه سواله.. ایول ینی جزوه ...

_هانااااااااااامن ته میز نشسته بودم و جیمین سر بخاطر همین از...

تازه داشتم گرم میشدم و میرفتم تو بهر داستان که یه صدایی شنید...

بدم میاد ازش خیلی.. خیلی بدم میاد چرا اصن ب اون برمیخورم؟ خد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 33ویو ات*به ی خدمتکار گفتم ی پتو بیار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط