رمان بغلی من

رمان بغلی من

پارت ۱۵

رضا: ارسلان حرف نزن دیگه

ارسلان: مرگ برو بکپ تو ماشین الان میام

رضا: اوکی

ارسلان: چقد شد

دیانا: قابلی نداره

ارسلان: ممنونم کارت و دادم حساب کردم اومدم بیرون سوار ماشین شدم اول رضا رو بردم خونه بعد رفتم سمت خونه اوه اوه ساعت ۳و نیمه سریع لباسمو عوض کردم رفتم تو تخت همین که سرم و گذاشتم رو بالشت خوابم برد

دیانا: کافه رو بستم رفتم خونه بدون اینکه لباس عوض کنم خوابیدم

.. فردا ..
دیدگاه ها (۱)

رمان بغلی من پارت ۱۶ارسلان: از خواب بیدار شدم بازم اون لبخند...

رمان بغلی من پارت ۱۷دیانا: درآمد کافه که اونقدر نیست شما به ...

رمان بغلی من پارت ۱۴رضا: من برم دستشویی الان میام ارسلان: رض...

رمان بغلی من پارت ۱۳رضا: این ارسلانم آخر خودشو میکشه ( دور ا...

رمان بغلی من پارت ۶۱ارسلان:شرمنده دیانا: سری تکون دادم و به ...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت ۵۰دیانا :خوشگله ارسلان: آره بریم تو ماشین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط