عشقمافیایی

#عشق_مافیایی

سلام اسم من ا.ت هستش یک ساله با کوک ازدواج کردم امسال  ۱۷ سالم میشه پ کوک هم ۲۰ (نکته: بچه ها جونگ کوک مافیا هستش و ا.ت هم تقریبا مافیاس و خیلی معروف و پولداره کوک هم همینطور ا.ت توی هنر های رزمی خیلی خوبه)

ویو ا،ت


امروز قرار بود کوک ببرتم مدرسه از سر جان پاشدم رفتن دست شویی و کار های لازم رو انجام بدم


از دست شویی اومدم بیرون و رفتم لباس پوشیدم و آماده شدم ک برم مدرسه از پله ها اومدم پایین تا ب کوک سلام کنم( نکته : برای نیو آرمی ها کوک جونگ کوک هستش)

ا،ت: سلام عشقم

کوک: سلام عسلم

ا.ت : بریم مدرسه؟؟

کوک: صبحانه نمیخوری

ا،ت: ن دیرم شده گرسنمم نیس

کوک : باشه برو تو ماشین تا من بیام

ا.ت : من ک رانندگی بلدم بزار خودم برم

کوک: ن ا.ت خطر نامه اگر اتفاقی برات بیوفته من چیکار کنم هااا

ا،ت: باش بابا آروم

کوک : افرین بانیه من

ا،ت: تو بانیه منی

کوک: ن تو

ا،ت: تو

همینطوری بحس میکردیم ک چشمام ب ساعت افتاد و ی جیغغغغغغغغغغغ بلند کشیدم

ا.ت : ( جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ) دیرم شدهههه

کوک: ا،ت آروم گوشم کر شد

ا.ت: من از اول سال تا الان حتا یک دقیقه هم دیر ب مدرسه نرفتم بعد الان نیم ساعت دیر شدههههه

ادامه دارد......