یه درخت خشک وبی برگ

یه درخت خشک وبی برگ
میون کویر داغ
توی تهمونده ذهنش
نقش پررنگ یه باغ
شاخه سبز خیالش سربه آسمون کشید
برو دوشش همه پرشد زاقاقی سفید
زیر سایه خیالی کم کمک چشماشو بست
دید دوتا کفتر چاهی
روی شاخه هاش نشست
اولی گفت اگه بارون بازبباره توکویر
دیگه اما سررسیده عمراین درخت پیر
دومی گفت که قدیما یادمه کویرنبود جنگل وپرنده بود و گذر زلال رود
گفتن و ازجا پریدن با یه دنیا خاطره
اون درخت اما هنوزم تو کویر باوره...

یادش بخیر...
حبیب هم رفت :'(
دیدگاه ها (۱)

بنظرتون من امسال روزه بگیرم؟الف)نه ب)الفج...

بنظرتون من امسال روزه بگیرم؟الف)نه ب)الفج...

روزه ی من، نشنیدن صدای توست...زنگ بزن... ازان بگو...از آن حر...

سخت استجدا شدناز افکاری که تو را در بر گرفته اندافکاری بی ری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط