فیک زندگی با بنگتن

فیک زندگی با بنگتن
پارت ۴
جین:ی صدایی اومد
ات:از پله ها افتادم کجایین آدم دلشوره میگیره بیاین داخل
اومدن داخل
جین:ات بیا بریم دکتر آسیب دیدی
نامجون:جین من میبرمتون بچ ها خونه میمونن
همراه جین و نامجون رفتم بیمارستان پامو گچ گرفتن برگشتیم خونه
وی:اوه ینی اینقد بد افتادی ؟!
کوک:جیمین زنت افتاده ها ی ریکشنی نشون بده
از شدت درد جوابشو دادم
ات:کوک میبیندی یا ن
جین بغلم کرد منو برد توی اتاق روی تخت گذاشت
جین:وزنی هم نداری مال درست غذا نمیخوری ها
ات: جین از کوک معذرت خواهی کن باهاش بد حرف زدم
جین:حقشع برات غذا میارم بهت میدم مسکن داده بخور بخاب
ات:باش
بعد چند مین همه اشون اومدن پیشم جین داشت بهم غذا میداد و منم هی خدمو لوس میکردم براش تا اینک اومدن
ات:داداشی ممنون بسه
جین قرص مسکنو برداشت داد بهم با ی لیوان آب
نامجون: امیدوارم زود خوب شی
ات:ممنونم
وی:درد داری
ات:کم
کوک:پاتو راست بزار کج نشه با این قیافه ات خاستگارم برات نمیاد ب یکی بندازیمت
ات:حیف مصدوم شدم مگر ن حسابتو میرسیدم بچ
جیمین:زود خوب شو راستی بابت کارای امروز ممنونم
ات:وضیفع امه خاهش میکنم
جیهوپ: عجلع نمیکردی ک این بلا سرت بیاد دختر جون
ات:خب چ کنم نمیومدین خب
شوگا:بخوابی زود خوب میشی چیزی خاستی ب من بگو
ات:چشم
جین:ممنون بچ ها
بلاخره رفتن و منم خوابیدم
دیدگاه ها (۳)

فیک زندگی با ماکانپارت ۵صب زود السانا و دوستی بالا سرم وایست...

فیک زندگی با بنگتن پارت ۵جین:بیدار شو دختر وقت دارو هاته ات...

فیک زندگی با ماکانپارت ۴دوستی ب زور چند لقمه بهم داد و رفتم ...

فیک زندگی با بنگتنپارت ۳ صبح زود بیدار شدم و از اتاق زدم بیر...

سناریووقتی مشکل قلبی داری و اونا نمیدونن ❤️‍🩹نامجون: ( داشتی...

فیک ازدواج اجباری پارت۱۱ ات:نامی چرا ناراحتی چیزی شده نامجون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط