پارت دوم

پارت دوم

رمان دیدن دوباره ی تو

یا صاحب الزمان........ اینجا چه خبره!!!!!
خدا هیچ وقت نصیبتون نکنه.......
یه عالمه گوره خر دور مدرسه ی ما جمع شده بودن..........
یه نگاه به عسل انداختم ........ عسل که چه عرض کنم ..توی اون وضعیت باید اسمش رو میز است وزغ ..... چون چشماش اندازه ی غار الیصدر باز شده بود.........
توی شک بودم که عسل یا همون وزغ از اون ور در مثل کانگورو پرید پیشم ...........
و با تته پته کردن شروع کرد به حرف زدن...:« س س تااررهه اوون ن جاا رو و نگااه ک ک ن.............
رد نگاهش رو دنبال کردم تا رسیدم به دوتا پسر خوشمل ناناز.............
به نظر می رسید دوازدهمی باشن..........
یکی شون یعنی اون خوشگل تره سوییشرت سبز لجنی تنش بود............
اون یکی خوشگله هم پلیور قرمز تنش بود...........
از پسر ها به شدت بدم میومد .....چون بیشتر پسر ها عادت دارن جوری رفتار کنن که انگار بهتر خودشون پیدا نمیشه ...... یکی شون همین داداش خودم نمیدونم کدوم خری حاظره بیاد با این ازدواج کنه ....... البته داداشم خوشگله ولی خیلی مغروره و سرده.............
توی همین فکرا بودم که عسل زد رو شونم ........
_ هان چته ؟؟؟
عسل_ ستاره به نظرت کدومشون خوشگل تره ؟؟
با این حرف عسل با دقت هرچه تمام نگاشتن کردم.........