رمان
EXETIOR 4
فلش بک به آزمایشگاه
شدو : امممم چقدر شبیه جای که زندگی میکردم هست
روح ماریا : شدو سونیک رو از این طرف میشه پیدا کرد
دکتر تی : عجیبه آن خارپشت مشکی آشنا نیست
دکتر سی : اره
شدو با کیاس امرولد ناپدید میشه
دکتر تی : آژیر خطر رو بزنید
چون در اتاق سونیک یا بگیم اگزطیور خراب بود و تعمیر نشده بود باز میشه
متاسفانه آزمایشگاه یه جایش آتیش میگیره و...
در همین لحظه
اگزطیور : خب بهتره آن دکتر های احمق رو بکشم
اولین دکتر را با چاقو جراحی کشد
دومین دکتر رو با مشت و باز کردن دهن تا آخر کشد
سومین با قدرت اش چشماش رو در آورد
در همین لحظه که دود آزمایشگاه رو گرفته بود
شدو که داشت میجنگید بیهوش میشه سونیک به خودش میاد و شدو رو نجات میده به یه جایی میبره امااا یهو اگزطیور میشه
جای که برده بود خونه قدیمی بود ولی خب همه چی داش
اگزطیور تو ذهنش : من شدو رو میکشم
سونیک که تو مغز اش گیر افتاده :نه
اینا دارند بحث میکند که اگزطیور به توافق میرسه و میگه خب آن رو به برده خودم در میآورم
شدو رو به صندلی میبندی
و اگزطیور به ور خواند میشه
اگزطیور چون دیگه پایگاری خودش رو بدست آورده بود یک شیطان کامل بود به همین خاطر شدو رو مثل خودش کرد اما یه فرق اینکه برای او چشم سوم باز کرد
و روی دست شدو با خراش دادند نوشت مرگ زنده
شدو بلند شد خودش رو دید پشماش ریخته بود
میخواست اگزطیور رو بکشه اما روی زمین کلی خون دیدی
اگزطیور گفت : تو برده من هستی من روی تو آزمایش انجام دادم تو نمی توانی از دست من فرار کنی
تنها کاری که میتوانی کنی و به من کمک کنی این هست که کسایی که جا میندازم و کشته امشون رو به اگزه تبدیل کنی
شدو نمیخواستم
ولی اگزطیور ذهنش رو اذیت کرد
شدو قبول کرد
راستی بچه آن رو یادتون
؟؟؟ : زنده است یا نه
تو قسمت های جدید میگم اینا کی هستند
برگردیم سر داستان
اگزطیور و شدو یه روز تو آن خانه قدیمی ماندند و گوشت دکتر ها رو خوردند بعد یه روز به گرین هیل راه افتادند و.........
این داستان ادامه دارد
بچه ها رمان های منو گزارش نکنید ها 😢
یه چیز دیگه لایک ها رو زیاد بکنید ببخشید اگه این دفعه یکم کم بود
فلش بک به آزمایشگاه
شدو : امممم چقدر شبیه جای که زندگی میکردم هست
روح ماریا : شدو سونیک رو از این طرف میشه پیدا کرد
دکتر تی : عجیبه آن خارپشت مشکی آشنا نیست
دکتر سی : اره
شدو با کیاس امرولد ناپدید میشه
دکتر تی : آژیر خطر رو بزنید
چون در اتاق سونیک یا بگیم اگزطیور خراب بود و تعمیر نشده بود باز میشه
متاسفانه آزمایشگاه یه جایش آتیش میگیره و...
در همین لحظه
اگزطیور : خب بهتره آن دکتر های احمق رو بکشم
اولین دکتر را با چاقو جراحی کشد
دومین دکتر رو با مشت و باز کردن دهن تا آخر کشد
سومین با قدرت اش چشماش رو در آورد
در همین لحظه که دود آزمایشگاه رو گرفته بود
شدو که داشت میجنگید بیهوش میشه سونیک به خودش میاد و شدو رو نجات میده به یه جایی میبره امااا یهو اگزطیور میشه
جای که برده بود خونه قدیمی بود ولی خب همه چی داش
اگزطیور تو ذهنش : من شدو رو میکشم
سونیک که تو مغز اش گیر افتاده :نه
اینا دارند بحث میکند که اگزطیور به توافق میرسه و میگه خب آن رو به برده خودم در میآورم
شدو رو به صندلی میبندی
و اگزطیور به ور خواند میشه
اگزطیور چون دیگه پایگاری خودش رو بدست آورده بود یک شیطان کامل بود به همین خاطر شدو رو مثل خودش کرد اما یه فرق اینکه برای او چشم سوم باز کرد
و روی دست شدو با خراش دادند نوشت مرگ زنده
شدو بلند شد خودش رو دید پشماش ریخته بود
میخواست اگزطیور رو بکشه اما روی زمین کلی خون دیدی
اگزطیور گفت : تو برده من هستی من روی تو آزمایش انجام دادم تو نمی توانی از دست من فرار کنی
تنها کاری که میتوانی کنی و به من کمک کنی این هست که کسایی که جا میندازم و کشته امشون رو به اگزه تبدیل کنی
شدو نمیخواستم
ولی اگزطیور ذهنش رو اذیت کرد
شدو قبول کرد
راستی بچه آن رو یادتون
؟؟؟ : زنده است یا نه
تو قسمت های جدید میگم اینا کی هستند
برگردیم سر داستان
اگزطیور و شدو یه روز تو آن خانه قدیمی ماندند و گوشت دکتر ها رو خوردند بعد یه روز به گرین هیل راه افتادند و.........
این داستان ادامه دارد
بچه ها رمان های منو گزارش نکنید ها 😢
یه چیز دیگه لایک ها رو زیاد بکنید ببخشید اگه این دفعه یکم کم بود
- ۴.۱k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط