به گلاب گفتمچه خوشبویی

‍ 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸



به گلاب گفتم:چه خوشبویی !
گفت : گل بودم
به دست روزگار چیده شدم ،
و در کوره اتش ،
سوختم سوختم سوختم ...
ولی با متانت صبر کردم
کوره خاموش شد
خالص شده بودم
و عزیزتر از پیش !
دیدگاه ها (۵)

هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!ح...

تا زمانی که شناخت شما از خودتان، بر اساس گفته ها و حرفهای دی...

❣ صبـح آمـد و❣ صـد سـلام❣ تقـدیم شمـا❣ یکبـار دگـر زندگی❣ و ...

تا درونت را نسازیآبادیهای بیرونت ‌افسانه هستن

پست اولمه حمایت کنید ❤️

part 2"ویو ا.ت"توی خواب عمیقی بودم که مادرناتنیم گفت: _ دختر...

رمان: •°معطری در تن طُ•°#پارت‌اولاز زبان #واگوریامروز هم طبق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط