رمان بغلی من
رمان بغلی من
پارت ۱۱
_:از دیروز تا الان چی فرق کرده
ارسلان: خیلی چیز ها ببین هَ .... من تورو از کل زندگیم پاک کردم فهمیدی دیگه شمارتو رو گوشیم نبینم یه بار دیگه چیزی ازت نبینم که ببینیم هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
_:چرا مگه چیشده
ارسلان: مگه نمیخوای ازدواج کنی درضمن یه باز دیگه اسمتو رو گوشیم ببینم هرچی چی دیدی از خودت دیدی خانم نیکنژاد ( دوستان یه فامیله ساده هستش چیزه خاصی نیست رندوم انتخاب کردم )
..:هه تا دیروز خانم گلم بود حالا ...
ارسلان: چون آنقدر کثیفی که حتی اسمتم نمیخوام بیارم حالا هم گورت و گم کن دیگه نبینمت
پارت ۱۱
_:از دیروز تا الان چی فرق کرده
ارسلان: خیلی چیز ها ببین هَ .... من تورو از کل زندگیم پاک کردم فهمیدی دیگه شمارتو رو گوشیم نبینم یه بار دیگه چیزی ازت نبینم که ببینیم هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
_:چرا مگه چیشده
ارسلان: مگه نمیخوای ازدواج کنی درضمن یه باز دیگه اسمتو رو گوشیم ببینم هرچی چی دیدی از خودت دیدی خانم نیکنژاد ( دوستان یه فامیله ساده هستش چیزه خاصی نیست رندوم انتخاب کردم )
..:هه تا دیروز خانم گلم بود حالا ...
ارسلان: چون آنقدر کثیفی که حتی اسمتم نمیخوام بیارم حالا هم گورت و گم کن دیگه نبینمت
- ۴.۹k
- ۰۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط