I fell in love with someone P

"I fell in love with someone'' (P112)

مین هو : اشکالی نداره وسایل هارو بزارید ما بریم بیرون تا خدمتکار ها رو بفرستیم...
هانول : اره ارههههههه این بهترین فکره پس هرچی سریعتر زنگ بزن به خدمتکار ها تا بیان عمارت ؛ بزن بریمممممم
مین هو : باشه عشقممممممم
تهیونگ : زهرمار، ا.ت بیا بریم
دست تهیونگ گرفتم باهم از عمارت خارج شدیم....وقتی به آلاچیق رفتیم تهیونگ دهن باز کرد....
تهیونگ : ا.ت
ا.ت : هوم
تهیونگ : اگه بچه پسر بود چه حسی داشتی؟
ا.ت : ......اگه....بچه پسر بود؟
تهیونگ : *سر تکون داد*
ا.ت : فرقی واسم نداره بچه پسر باشه یا دختر ولی...از اینکه پسر باشه نگرانم....
تهیونگ : چرا؟
ا.ت : مگه هر مافیایی پسرش رو جایگزین خودش نمیکنه
تهیونگ : چرا
ا.ت : جونگکوک هم با اینکه یه دُن هست مسئولیت ها یا ماموریت های خطرناکی داره...میترسم اگه بچه پسر باشه تا بزرگ بشه این ماموریت هارو داشته باشه.
تهیونگ : اگه دختر بود؟
ا.ت : نگرانم بدم دست مافیاها
تهیونگ : ها؟!
ا.ت : نه یعنی نه اینکه نگرانم ولی از اینکه چون دختره نمیتونه جایگزین پدرش بشه دلم راحته...
تهیونگ : خوشحالی؟ که جونگکوک رو داری؟
ا.ت : هی تهیونگ..قبل از اینکه تو خواستگاری ببینمش خیلی گریه کرده بودم با این ازدواج اجباری مخالف بودم...اما وقتی مقابل هم برا اولین بار ایستادیم احساس میکردم داشتم از جذاب بودنش بال در میاوردم...
تهیونگ : اره معلوم بود ازت چون خیلی ضایع بودی
ا.ت : چیییییی یعنی انقدری ضایع بودم
تهیونگ : *خنده* معلومه.
ا.ت : تهیونگ *بغض*
تهیونگ : چیشده؟
ا.ت : احساس....می...کنم ....قراره اتفاقی بیفته*گریه،بغض*
تهیونگ : هی هی داری گریه میکنی؟ چه اتفاقی؟
ا.ت : احساس میکنم جونگکوک دیگه نمیخواد برگرده*گریه*
تهیونگ : آخه از نبود جونگکوک یه روز گذشته....چطور همچین حسی بهت دست داد...تازه فقط چندتا کار مهمی داشت که ممکن باشه طول بکشه....
ا.ت : .........
تهیونگ : نگران جونگکوک نباش
وقتی تهیونگ منو تو آغوش خودش کشید فقط سزار گریه میکردم(احساس میکنم اشتباه دیالوگ میکنم اگه اشتباهی دیدید عذرخواهی منو بپذیرید)
ا.ت : اگه....دیگه برنگرده....چی؟*بغض*
تهیونگ : ........
تهیونگ ا.ت رو از آغوش خودش کمی جدا کرد و به چهره ی ا.ت زل زد.

فلش بک موقع دیشب از تهیونگ :
مکالمه تلفنی :
تهیونگ : تو چی داری میگی*عربده*
" : مراقبش باش
تهیونگ : ببینم عقلت از دست دادی!!!!!
" تهیونگ اگه تا زمانی که...بچم بدنیا....اومد....من هنوز نیومدم.….می‌خوام تو...«مراقبش باشی»
تهیونگ : این شوخی مناسب نیس آخه مرد حسابی چه گو.هی میخوای بخوری*فریاد*
" : ............
تهیونگ : جواب بده عوضی*عربده*
" «ممکنه هیچ وقت نیام....مراقب زن و بچم باش»*صدای قطع تلفن*



*پایان*
دیدگاه ها (۴۱)

تیزر فصل دوم «I fell in love with someone».کپی از ویدیو و کا...

"I fell in love with someone'' (P113)CHAPTER : 2" «ممکنه هیچ...

"I fell in love with someone'' (P111)شنیدیم که چا اون خودکشی...

"I fell in love with someone'' (P110)ا.ت : هانول خوابیده؟مین...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط