تو سهم من نبود
تو سهم من نبودي...
تو سهم من نبودي اما من شبها با خيال تو خوابيدم و خواب
تو را ديدم و تمام پياده رو هاي شهر را با دلتنگي تو به اين
اميد كه روزي هم پايم باشي قدم زدم...تو سهم من نبودي و
من تمام غروب هايم را گوشه ي سوت و كور پارك روي
نيمكت سنگي به اين اميد نشستم كه يك روز كنارم بنشيني...
تو سهم من نبودي اما من تمام دلتنگي هايم براي تو بود و
تمام آرزوهايم آرزوي خواستن تو...
و تو چه زود فراموش كردي ... و
شايد هم اصلا نديدي وسعت دوست داشتنم را...
تو سهم من نبودي اما من شبها با خيال تو خوابيدم و خواب
تو را ديدم و تمام پياده رو هاي شهر را با دلتنگي تو به اين
اميد كه روزي هم پايم باشي قدم زدم...تو سهم من نبودي و
من تمام غروب هايم را گوشه ي سوت و كور پارك روي
نيمكت سنگي به اين اميد نشستم كه يك روز كنارم بنشيني...
تو سهم من نبودي اما من تمام دلتنگي هايم براي تو بود و
تمام آرزوهايم آرزوي خواستن تو...
و تو چه زود فراموش كردي ... و
شايد هم اصلا نديدي وسعت دوست داشتنم را...
- ۴۴۴
- ۰۲ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط