اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۰۸
[ویو ملودی]
که گوشیم زنگ خورد..قبل که بلند بشم آرتور گوشیم بهم داد ادوارد بود.. جواب دادم.. صدای
آروم و جدی داشت
ادوارد: کجایی تو ؟
ملودی: پیش آرتور هستم..چی شده ؟
ادوارد: نگرانت شدم... هنوز کامل خوب نشدی
یهو صدای دادی از پشت گوشی اومد...انگار با ضربه به یکی زدن
ملودی : صدای چی بود ؟
با این حرفم آرتور سرش بلند کرد و بهم نگاه کرد
ادوارد: چیز خاصی نیست...
ملودی: داری بهم دروغ می گی ..مگه بهم قول ندادی هیچوقت بهم دروغ نگی ؟ می دونی که..
متنفر هستم از دروغ...
ادوارد: واقعا چیز خاصی نیست... فقط دارم به یکی درس عبرت میدم
ملودی: باشه..روانی نشو و کار اضافه تری نکن...
ادوارد: چشم فندق کوچولو ... فعلآ..
گوشی قطع کرد..به آرتور نگاه کردم و سرم روی شونه اش گذاشتم.......آروم موهام نوازش کرد
آرتور: که از دروغ گفتن بدت میاد ؟ تو نبودی که تا ته انکار کردی که سیگار کشیدی ؟
ملودی: بدم میاد..درسته من ازت ترسیدم فقط....من هیچوقت تو زندگیم دروغی نمی دم که به
بقیه آسیب وارد کنه.. کلا اون اولین بار بود دروغ گفتم
موهام بوسید...و دستش روی گونم نشوند و نوازش کرد
آرتور: از من نترس... فقط نگران هستم..
ملودی: می دونم عزیزم...باید برم دیگه...
بلند شدیم.. آرتور به سمت ماشین رفت سریع کیفم برداشتم و دنبالش رفتم و راه افتادیم........
پارت ۱۰۸
[ویو ملودی]
که گوشیم زنگ خورد..قبل که بلند بشم آرتور گوشیم بهم داد ادوارد بود.. جواب دادم.. صدای
آروم و جدی داشت
ادوارد: کجایی تو ؟
ملودی: پیش آرتور هستم..چی شده ؟
ادوارد: نگرانت شدم... هنوز کامل خوب نشدی
یهو صدای دادی از پشت گوشی اومد...انگار با ضربه به یکی زدن
ملودی : صدای چی بود ؟
با این حرفم آرتور سرش بلند کرد و بهم نگاه کرد
ادوارد: چیز خاصی نیست...
ملودی: داری بهم دروغ می گی ..مگه بهم قول ندادی هیچوقت بهم دروغ نگی ؟ می دونی که..
متنفر هستم از دروغ...
ادوارد: واقعا چیز خاصی نیست... فقط دارم به یکی درس عبرت میدم
ملودی: باشه..روانی نشو و کار اضافه تری نکن...
ادوارد: چشم فندق کوچولو ... فعلآ..
گوشی قطع کرد..به آرتور نگاه کردم و سرم روی شونه اش گذاشتم.......آروم موهام نوازش کرد
آرتور: که از دروغ گفتن بدت میاد ؟ تو نبودی که تا ته انکار کردی که سیگار کشیدی ؟
ملودی: بدم میاد..درسته من ازت ترسیدم فقط....من هیچوقت تو زندگیم دروغی نمی دم که به
بقیه آسیب وارد کنه.. کلا اون اولین بار بود دروغ گفتم
موهام بوسید...و دستش روی گونم نشوند و نوازش کرد
آرتور: از من نترس... فقط نگران هستم..
ملودی: می دونم عزیزم...باید برم دیگه...
بلند شدیم.. آرتور به سمت ماشین رفت سریع کیفم برداشتم و دنبالش رفتم و راه افتادیم........
- ۱۰.۸k
- ۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط