تو نبودی و تب فاصلهها پیرم کرد
تو نبودی و به پاهای خدا افتادم
دست بیرحمترین ثانیهها افتادم
تو نبودی و تب فاصلهها پیرم کرد
عاشق شعر شدم، شعر زمینگیرم کرد
مثنوى کردمت و شُکر به جا آوردم
توى هر بیت فقط اسم تورا آوردم
آرزو کردمت و بغض نوشتم حالا
پاى تو آب شده خشت به خشتم، حالا
قد یک #خاطره گهگاه کنارم بنشین
نه عزیزم! خبری نیست، از آن دور ببین
گریهی مرد #غریب ست، ولی حادثه نیست
غرق رویای خودش بود، غریبانه گریست
کاظم بهمنی
دست بیرحمترین ثانیهها افتادم
تو نبودی و تب فاصلهها پیرم کرد
عاشق شعر شدم، شعر زمینگیرم کرد
مثنوى کردمت و شُکر به جا آوردم
توى هر بیت فقط اسم تورا آوردم
آرزو کردمت و بغض نوشتم حالا
پاى تو آب شده خشت به خشتم، حالا
قد یک #خاطره گهگاه کنارم بنشین
نه عزیزم! خبری نیست، از آن دور ببین
گریهی مرد #غریب ست، ولی حادثه نیست
غرق رویای خودش بود، غریبانه گریست
کاظم بهمنی
- ۳۲.۶k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط