ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم

🌱🍒ننوازی به سرانگشت مرا، ساز خموشم
زخمه برتاردلم زن که درآری به خروشم

چون صدف مانده تهی سینه ام از گوهر عشقی
ساز کن، ساز غم امشب که سراپا همه گوشم

کم ز مینا نیم، ای دوست! که گردش بزدایی
دست مهری چه شود گر بکشی بر بر و دوشم

من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی
که به زنجیر وفایت نکشم هر چه بکوشم

تا به وقت سحرم چون گل خورشید برو
دیده صد چشمه فروریخت به دامن شب دوشم

بزمی آراسته کن تا پی تاراج قرارت
تن چون عاج به پیراهن مهتاب بپوشم

چو خم باده، در این شوق که گرمت کنم امشب،
همه شادی، همه شورم، همه مستی، همه جوشم

تو و آن الفت دیرین، من و این بوسه شیرین
به خدا باده پرستی به خدا باده فروشم.🍒🌱

#سیمین_بهبهانی

‌‌
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱به دلم تهمت پر رنگ تری باید زدجرمش از عشق گذشته ست خدا می ...

🌱🍒هر که با من بود روزی دل برید از من، تو نیزدل به رفتن می‌سپ...

دلنوشته های من

🍒🌱به قدر یک فنجان چای دو نفره صبر کنبی آنکه نگران نگاه خیس م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط