غنچه اینجاست ولی عطر نفس های تو نه

غنچه اینجاست ولی عطر نفس های تو نه
مژه برپاست ولی چشم تماشای تو نه

کشف عشق است اگر در دل من جای تو هست
ماه در چشم تو زیباست ولی جای تو نه

نسخه ی گمشده ی طب پزشکان قدیم
قرص شب مرحم تبهاست ولی تای تو نه

در زمستان نگاهی که تنی لرز گرفت
گرمی دل که روا نیست ولی های تو نه

تکه قندی به لب غمزده ی فنجان گفت
طعم می قاتل غم نیست ولی چای تو نه

دل من ساحل شب را به سحر بافت چه سود
اثر پای زمان هست ولی پای تو نه

تو و من غرق ضمیری شده بودیم دریغ
"ما"ی من با تو مهیاست ولی "ما"ی تو نه

به سر انگشت کلامی که نمازم را شست
قصه برجاست ولی عاشق منهای تو نه.
دیدگاه ها (۴)

راز این داغ که افتاد به پیشانی منبوسه ی توست نه از سجده ی طو...

چشم مےبندم خودم را لحظہ‌اے گم مےڪنمدست و آغوش «تو» را عالے ت...

هنوز هم که هنوز است عاشق ماهمولی بدون تو مهتاب را نمی خواهمب...

هر لحظه بدون تو نفس، مفت گرانست این حالت بی حوصلگی شاهد آنست...

جنگی حاجی

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط