پارت شیش
پارت شیش
ویو سولی
+صبح بلند شدم که دیدم کوک نیست اصلا به من چه رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم و رفتم پایین پام هنوز درد میکرد دیدم یه میز پر از صبحونه چیده یهو ینفر چشممو گرفت میدونستم کیه اروم بردم سمت میز و نشوندم چشمامو باز کرد و بوسه ی کوتاهی روی لبم زد و لبخند زد و گفت
ظ+ببخشید دختر کوچولوم
+من دختر کوچولویه تو ام🥹
-اره معلومه
+اشتیییی(کیوت)
-کیوت من
راوی:داشتن می خوردن که سولی حالش بد شد و رفت بالا اورد رنگ گچ شده بود کوک با نگرانی بهش خیره شده بود
-خوبی
+اره
-چیشد
+بوی غذا بهم خورد حالم بد شد
-نکنه...
+واییییی بدو بریم
ویو کوک
-رفتم بیمارستان دکتر گفت سولی بارداره خیلی خوشحال بودم رفتیم و به همه گفتیم و کلی همه خوشحال شدن و با خوبی و خوشی زندگی کردیم و پایان راستی اسم دخترمون هم گذاشتیم جین ری
ویو سولی
+صبح بلند شدم که دیدم کوک نیست اصلا به من چه رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم و رفتم پایین پام هنوز درد میکرد دیدم یه میز پر از صبحونه چیده یهو ینفر چشممو گرفت میدونستم کیه اروم بردم سمت میز و نشوندم چشمامو باز کرد و بوسه ی کوتاهی روی لبم زد و لبخند زد و گفت
ظ+ببخشید دختر کوچولوم
+من دختر کوچولویه تو ام🥹
-اره معلومه
+اشتیییی(کیوت)
-کیوت من
راوی:داشتن می خوردن که سولی حالش بد شد و رفت بالا اورد رنگ گچ شده بود کوک با نگرانی بهش خیره شده بود
-خوبی
+اره
-چیشد
+بوی غذا بهم خورد حالم بد شد
-نکنه...
+واییییی بدو بریم
ویو کوک
-رفتم بیمارستان دکتر گفت سولی بارداره خیلی خوشحال بودم رفتیم و به همه گفتیم و کلی همه خوشحال شدن و با خوبی و خوشی زندگی کردیم و پایان راستی اسم دخترمون هم گذاشتیم جین ری
- ۳.۹k
- ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط