در مقابلت زانو میزنم جانان من قلمم را با یاد تو به رقص
در مقابلت زانو میزنم جانانِ من ، قلمم را با یاد تو به رقص در میآورم. هرچقدر مینویسم و مینویسم باز هم واژگان در وصفِ زیبایی چشمانت عاجز می مانند.
تو را چنان نفس میکشم که گویی فردا را برایم ننوشته اند.
تمامِ وجودم را برای وجودت قربانی میکنم.
آیا تمامِ این ها برای عشقِ من کافیست؟!
اگر بگذارم تمام زخمهایت را بر تنِ من بی اندازی ، اگر مقابل خورشید و ماه ، مقابل تمامِ الهههانِ باستان .
با هر آنچه هستم و نیستم، تماما اسم تو را فریاد زنم و خواستار زندگی در کنار تو را داشته باشم.
کافیست برای پرستش تمامِ قلبت افسون کننده؟!
جانانِ من، من برای تو ، برای هم نفس شدن با تو روحم را تقدیم کائنات و خدایان میکنم.
قسم به همان باور هایت، زندگی مرا میانِ لبخندانِ تو نوشته اند.
حتی اگر روزی برسد که من در چشمانت ، در هر هوایی که نفسهایت در آنجا بوده است نباشم. تو را از دور اما نزدیک در قلبم ستایش میکنم عشقِ پرستیدنی من.
@editor_kim_lalalisa
تو را چنان نفس میکشم که گویی فردا را برایم ننوشته اند.
تمامِ وجودم را برای وجودت قربانی میکنم.
آیا تمامِ این ها برای عشقِ من کافیست؟!
اگر بگذارم تمام زخمهایت را بر تنِ من بی اندازی ، اگر مقابل خورشید و ماه ، مقابل تمامِ الهههانِ باستان .
با هر آنچه هستم و نیستم، تماما اسم تو را فریاد زنم و خواستار زندگی در کنار تو را داشته باشم.
کافیست برای پرستش تمامِ قلبت افسون کننده؟!
جانانِ من، من برای تو ، برای هم نفس شدن با تو روحم را تقدیم کائنات و خدایان میکنم.
قسم به همان باور هایت، زندگی مرا میانِ لبخندانِ تو نوشته اند.
حتی اگر روزی برسد که من در چشمانت ، در هر هوایی که نفسهایت در آنجا بوده است نباشم. تو را از دور اما نزدیک در قلبم ستایش میکنم عشقِ پرستیدنی من.
@editor_kim_lalalisa
- ۶.۵k
- ۲۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط