ملودیتلخ

ملودی_تلخ🍷
Part: 26
اما بر خلاف تصوراتم خنده ترسناکی زد و عقب رفت

_گفتی اولین بـ../سه رو با من داشتی نه؟

سکوت کردم و جوابی ندادم اما ترسناک غرید
+آ اا اره همین طور ط طـوره

لبخندش گشادتر شد
عقب رفت و سرتا پام رو دوباره نگاه کرد

_اگه دروغ گفته...
+من دروغ نمیگم

دوباره
هنوز حالش اوکی نبود
سعی میکرد پنهونش کنه اما...
باید از این موقعیت سو استفاده میکردم و فرار میکردم!؟

اما اون جای هانول و خواهرم رو میدونست

چقدر احمق بودم که گفتم خواهر دارم
اما حتی اکه نمیگفتم هانول توی چنگش بود

همش بخواطر منه اگه من عاشق همچین مردی نمیشدم و نمی خواستم اعتراف کنم الان پیش خواهرم بودم و هانول ازاد بود





༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ملودی_تلخ🍷Part: 27عقب رفت و روی تختش دراز کشیدهنوز سرفه میکر...

ملودی_تلخ🍷Part: 28عصبانی بوددوباره خم شد و زیر تخت رو نگاه ک...

ملودی_تلخ🍷Part: 25دستشو پس زدم دیگه نمی خواستم فرا تر از این...

#سناریو #درخواستی دارین میرین مهمونی و بهش میگی لباسمو از پش...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴0

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط