برده عشق

برده عشق
S,²"p,⁶"
_________
الیزه
________
€:بیا اینارو بپوش..
به دستش که یه دست لباس سفید با خط‌های خیلی باریک آبی بود نگاه کردم..دو دستم رو به سمت لباس دراز کردم و برداشتمش
الیزه:ممنون
€:بپوش من اون بیرون منتظرم..سریع بیا تا کارت رو بهت بگم..
الیزه:چشم
اتاق رو ترک کرد..نگاهی به دوروبرم انداختم..اتاق که بیشتر از ²متر نبود..اما پُر بود از وسایل..
لباسم رو عوض کردم..لباس‌های قبلیم رو توی کوله‌م گذاشتم و کوله‌م رو گوشه‌ی اتاق گذاشتم..
موهام رو با کش که دوری مچم بود بلند بستم..
دستم با دستگیره در به تماس نشده بود که صدای داد از اون بیرون اومد..سریع اتاق رو ترک کردم..دوطرف راهرو رو نگاه کردم اما اون خانمه نبود..
به سمت صدا که انگار از طبقه بالا میومد با قدمای بلند راه افتادم..
پله‌ها رو بالا رفتم..و راهرو چند قدمی رو رفتم..اما با دیدن چیزی که جلوم بود واقعا شوکه شدم..یه سالن بزرگ..بعضی مریض‌ها روی تخت و بعضی‌هاشون روی زمین..اصلا شبیه بیمارستان نبود..بیشتر به معتاد‌خونه شباهت داشت تا بیمارستان..
نگاه‌ام افتاد به تخت گوشه‌ی سالن که پرستار‌ها جم شده بودن..
از کنار مریض‌ها رد شدم..چندتا پرستار رو پس زدم تا بیتونم اونی که داد میزنه رو ببينم..
با دیدن یه پسر با بالاتنه لخت..که روی بدنش کبودی های زیادی رو میشد دید..تعجب کردم..انگار خیلی درد داشت..دستم رو روی کبودی‌هاش کشیدم که بیشتر داد زد..
+:هی تو!!برو اونور بزار به کارمون برسیم.
الیزه: کبودی‌های رو بدنش نشون میده..خون‌ریزی داخلی داره و اگه زودتر عمل نشه ممکنه بمیره.
+:این مریض منه..پس بهتره بری؟!
الیزه:انگار نمی‌فهمی اون داره جون میده..بعد تو با من دعوا داری..باشه پس بهش رسیدگی کن..
کنار ایستادم و به کارش نگاه کردم..اما از نظر من بیشتر اشتباه میکرد..و انگار نمیدوست چیکار باید کنه.
نتونستم داد اون پسره رو از درد تحمل کنم..دوباره پسش زدم..
الیزه:انگار موقع کلاس‌هات مث الان واسه بقیه قلدری می‌کردی که هيچی بلد نیستی..این باید عمل بشه..میفهمی یا نه!
+:ت...
الیزه:یکی نیس کمکم کنه ببرمش اتاق عمل
+:اینجا فقط یه اتاق عمل داریم..
الیزه: پس بریم
+:اما الان یه مریض دیگه اونجاست
دوباره به پسره نگاه کردم.. دلم واسش می‌سوخت..خیلی درد می‌کشید..
الیزه: همینجا همینجا عملش میکنیم.
+:نمی‌شه..باعث میشه زخمش عفونت کنه..
الیزه:چیزی نمیشه بهم اعتماد کنین و بذارین کارم رو انجام بدم..
بازوم رو محکم تو دستش گرفت و با حالت عصبی گفت
+:بهت گفتم مریض منه!
بازوم رو با ضربت از دستش بیرون کردم
الیزه:من یه پزشکم..نه آدم‌کش.. نمیتونم ببينم یکی اینجا جلوم جون میده و من فقط منتظر تو باشم که چیکار میکنی..می‌تونی دست به‌کار شو نمی‌تونی بزار خودم انجامش بدم..
دستش رو بلند کرد‌‌ اما با صدا جیغ پسره از کارش دست کشید..
+:انجامش بدی.
الیزه:کسی نیس کمکم کنه؟!


غلط املایی بود معذرت 💫
خب خب بابت تاخیرم خیلی خیلی معذرت میخوام کلا تو فاز نوشتن نبودم و حالمم این چندوقته خیلی اوکی نیس..
سعی میکنم زودُ طولانی بزارم
اما یچی‌دیگه هم هست حمایتا!!
۳۶ لایک؟؟واقعا یعنی این فیک لیاقت همین قدر حمایت رو داره؟
بقیه رو می‌بینم بیشتر از ۱۰۰ لایک..اما حمایت خودم رو می‌بینم واقعا باید باهمین حمایت ادامه بدم..درسته من‌ باید واسه اونای که تو هرحالت هستن و حمایت میکنن بزارم
اما واقعا من بیشتر نیاز دارم.. بیشتر حمایت لایک کامنت فالو میخوام.
چند وقت بعد پیج‌مون ¹سالش میشه و از موچی‌هام میخوام تا اون‌موقع یه دستی برسونن تا ²کا بشیم*_*
دیدگاه ها (۵۴)

برده عشق S,²"p,⁷"_______الیزه_______طبقه اول روی مبل تک نفره...

برده عشق S,²"p,⁸"________الیزه یک هفته بعد ________با کمک که...

برده عشق S,²"p,⁵"________الیزه________با حس کردن دستی روی شو...

برده عشق S,²"p,⁴"________جیمین ________آخرین دکمه پیراهن مشک...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

بیب من برمیگردمپارت : 75همه فروشگاه هارو زیر نظر داشتم که چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط