اش بعد از هم دلق باز هایم

ڪــاش بعد از همـہ دلقـڪ بازے هایم ...
ڪــسے مے آمد ...
ماسڪ را از روے صورتم بر مے داشت و مے گفت ...:
حالا از دردهایت بگو ...
من گوش مے ڪــنم ...
دیدگاه ها (۲)

♚اینکِـه میگَـن هَـرچی بی مَحَـلّی کُنـی ط‍َـرَف بیشتَـر سَم...

↞ ﻣـﻴــﺪﻭﻧﮯ ﻗَـﺸَﻨـﮓْ ﺗَــﺮﯾـــﻦْﺣِـــﺲِ ﺩُﻧـﯿــــﺎ ﭼـــﯿـــ...

رمان فیک پارت 4رم یا 5؟ حالا میگیریم 4نزدیک صورتم شدو گفتج:ا...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط