در دردناکترین نقطهی

در دردناکترین نقطه‌یِ
دوست داشتنت ایستاده ام،
اینجا که دلتنگی‌ام به هرچیزی
چنگ میزند تا صدایم به تونرسد؛
بیچاره چشم‌ هایم...!
دیدگاه ها (۱)

قرارمون این نبود یه خاطره ی تلخ بشیم :)

امید، تکیه‌گاهی استوار می‌جُستو هر حصار این شهر، خشتی بود پو...

ڪاش مے شد یڪ صبح ...ڪسے زنگ خانہ هامان را بزند بگوید:با دست ...

یڪ نفر نیست بے من بودن را بہ یادت بیاورد گوش غرورت را بپیچان...

♥️ℒℴνℯ♥️‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

عصر ها پشت پرچین چشم هایمبساط دوست داشتنت را برپا میکنمچه دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط