جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#
جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#
ات: النا چی شد ؟
جیمین: اون تو عمارت منه
ات: چی یعنی چی که...
جیمین: منظورم اینه که تو اتق شکنجه زندونیه
ات: اها. میشه بگی تا الان چی شده بود.
جیمین: ...( همه چی رو برای ات تعریف میکنه)
جیمین: سرمت که تموم شد میخوام ببرمت عمارتم
ات: نه نیاز نیست من میزم خونه خودم
جیمین: نه من باید اذت مواظبت کنم . من رو ... ببخشی
ات: ببخشمت؟ عزیزم من تورو بخشیدم . نیاز نیست کاری کنی
وقتی گفتم عزیزم با نگاهم میکرد.
جیمین: من رو بخشیدی
ات: بله
یهو بغلم کرد . منم دلم برای این بغل تنگ شده بود برای همین یه دل سیر بغلش کردم. از هم جدا شدیم . سرم تموم شده بود . لباس خودم رو پیشیدم چون تا الان لباس بیمارستان تنم بود. چون یه دستم باند پیچی بود و اگه تکون میدادم خیلی درد میومد برای همین جیمین کمکم کرد لباس بپوشم.
بعد از گرفتن دارو ها با جیمین به سمت ماشین رفتیم که بریم عمارت . رسیدیم عمارت
ات: خب اگه قراره تو عمارت تو باشم باید یه اتاق داشته باشم خب اتاقم کجاست ؟
جیمین: درست میگی . تو میری تو اتاق من ...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید .
ات: النا چی شد ؟
جیمین: اون تو عمارت منه
ات: چی یعنی چی که...
جیمین: منظورم اینه که تو اتق شکنجه زندونیه
ات: اها. میشه بگی تا الان چی شده بود.
جیمین: ...( همه چی رو برای ات تعریف میکنه)
جیمین: سرمت که تموم شد میخوام ببرمت عمارتم
ات: نه نیاز نیست من میزم خونه خودم
جیمین: نه من باید اذت مواظبت کنم . من رو ... ببخشی
ات: ببخشمت؟ عزیزم من تورو بخشیدم . نیاز نیست کاری کنی
وقتی گفتم عزیزم با نگاهم میکرد.
جیمین: من رو بخشیدی
ات: بله
یهو بغلم کرد . منم دلم برای این بغل تنگ شده بود برای همین یه دل سیر بغلش کردم. از هم جدا شدیم . سرم تموم شده بود . لباس خودم رو پیشیدم چون تا الان لباس بیمارستان تنم بود. چون یه دستم باند پیچی بود و اگه تکون میدادم خیلی درد میومد برای همین جیمین کمکم کرد لباس بپوشم.
بعد از گرفتن دارو ها با جیمین به سمت ماشین رفتیم که بریم عمارت . رسیدیم عمارت
ات: خب اگه قراره تو عمارت تو باشم باید یه اتاق داشته باشم خب اتاقم کجاست ؟
جیمین: درست میگی . تو میری تو اتاق من ...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید .
- ۲۳.۹k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط