باز با دوری خود دل نگرانم کردی
باز با دوری خود دل نگرانم کردی
مثلِ دیوانه به هر سمت روانم کردی
باد نااهل وزید و به دلم بد افتاد ....
چه بگویم که تو بی نام و نشانم کردی
گفتم اینگونه نرو می رود از دست دلم ....
رفت از دست دل و بی ضربانم کردی
مثل پیراهن ِ خاکی شده احساساتم
باز درمانده ی یک ذره تکانم کردی
من که دیوانه نبودم ولی از عمد چرا ساده بازیچه ی چشم ِهمگانم کردی
مثلِ دیوانه به هر سمت روانم کردی
باد نااهل وزید و به دلم بد افتاد ....
چه بگویم که تو بی نام و نشانم کردی
گفتم اینگونه نرو می رود از دست دلم ....
رفت از دست دل و بی ضربانم کردی
مثل پیراهن ِ خاکی شده احساساتم
باز درمانده ی یک ذره تکانم کردی
من که دیوانه نبودم ولی از عمد چرا ساده بازیچه ی چشم ِهمگانم کردی
- ۵۲۲
- ۱۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط