بیتو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز

بی‌تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز
کوچه بی نامِ تو در حسرتِ یار است هنوز

شاخه‌ها دست بر آورده به مهتاب، اما
اشکی از شاخه سرِ زلفِ نگار است هنوز

در نهانخانهٔ شعرت که گُلِ عشق دهد
عطرِ صد خاطره در ذهنِ حصار است هنوز

همه تن چشم ِ همه خیره به باغِ غزلت
گریه‌ام پردهٔ این، دیدهٔ تار است هنوز

شوقِ دیدار تو بود، هر نفسی آمالم
دوری‌ات دغدغهٔ این دلِ زار است هنوز

عاشقان مست و خرابند ز هرم سخنت
وه چه سرها که چو منصور به دار است هنوز

گرچه پاییز هوایی ز سر یار نداشت
با هوایت همه دوران چو بهار است هنوز

یادگار شب تنهای و چشمانِ تَرم
یک غزل از تو و یک سیمِ سه تار است هنوز


#ارس_آرامی
دیدگاه ها (۰)

بی‌تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوزکوچه بی نامِ تو در حسرتِ ...

چپاولگر ز چشمانت ندیدم هیچ چنگییزیبَرَد تاراج شهری را بدون ا...

وقتی بغض شعرهایم اثر ندارد لعنت به هرچه نوشتم و خوانده نشد#ا...

دوباره به فصل چیدن چشمانت بهار می‌شوم#ارس_آرامی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط